این نوشتار مبانی نظری و پیشینه تحقیق رویکردهای پرخاشگری می باشد. در بخش اول چارچوب و مبانی نظری رویکردهای پرخاشگری تشریح می شود و در بخش دوم پیشینه نظری تحقیق رویکردهای پرخاشگری در پژوهش های داخلی و خارجی مورد بررسی قرار می گیرد.

 

 



رویکردهای پرخاشگری 

     تعیین ماهیت و علت پرخاشگری موضوعی است که از دیرباز توجه دانشمندان علوم مختلف فیزیولوژی ، رفتار شناسی جانوری ، جامعه شناسی و روان شناسی را به خود جلب کرده است ، لذا دیدگاه ها و نظریه های متفاوتی درباره پرخاشگری مطرح شده است و هر کدام از این دیدگاه ها در مورد علت پیدایش پرخاشگری و نحوه کنترل آن عقاید خاص خود را عنوان کرده است . در اینجا به مرور برخی از این دیدگاه ها می پردازیم . 

 

 

 


2-3-5-1- رویکرد روان تحلیل گری 
     " فروید " در نخستین آثار خود ، ریشه ی رفتار آدمی را به طور مستقیم یا غیر مستقیم از کشاننده زندگی می دانست . پرخاشگری در این وهله از موضع گیری وی ، صرفاً  واکنشی در قبال منع تکانه های لیبدویی قلمداد می شد . پس از جنگ جهانی اول ناظر ( 1372 ) تدریجاً دیدگاهی دیگر در باب مبنا و ماهیت پرخاشگری اتخاذ کرد . از نظر وی یک کشاننده اصلی ثانوی به نام کشاننده ی مرگ وجود دارد که انرژی آن به سوی موضوع بیرونی هدایت می شود که این اساس پرخاشگری نسبت به دیگران را شکل می دهد . بنابراین از دیدگاه فروید ، پرخاشگری از تغییر مسیر کشاننده خود تخریب گری مرگ از فرد به سوی دیگران نشات می گیرد ( بارون ، 1977 ) . 

 

 

     بدین ترتیب فروید در موضع گیری نخست وجود غریزه ی مستقل را در کنار غرایز صیانت ذات و جنسی نپذیرفت و در وهله بعد با طرح کشاننده ی مرگ در برابر کشاننده ی زندگی پرخاشگری را به منزله ی نمود و نشانه ای از کشاننده ی مرگ تلقی کرد ( بارون ، 1977 ) .     " ملانی کلاین " نظریه وجود یک تعارض نخستین بین کشاننده ی  زندگی و کشاننده ی مرگ را مورد بازنگری قرار داده است و در این راه به افکار فروید وسعت بخشیده است و با اتکاء بر روان شناسی مرضی کودک و بزرگسال به فراهم آوردن نظریه تحول نخستین که مبتنی بر تعارض مبنایی بین کشاننده زندگی و مرگ است ، پرداخته است . چنین تعارضی موجب می شود که " من " نخستین رشد نایافته در معرض دلهره قرار گیرد ، دلهره ای که تجلی آن در نوزاد خیال پردازی های ویرانگر است ، نیاز به گاز گرفتن ، بلعیدن و جز آن . بنابراین کلاین همانند فروید ، پرخاشگری را نیروی کاملاً ویرانگر می داند ( دادستان ، 1367 ) . 

 

 

     " آنا فروید " که به توصیف منظومه ای از مکانیزم های دفاعی در مراحل تحول بهنجار پرداخته ، فرآیندهای دفاعی مرتبط با پرخاشگری ، مانند همانند سازی با پرخاشگری ، بازگشت پرخاشگری بر علیه خود و پرخاشگری و فرامن را تعیین نموده است . او همچنین آثار متفاوت پرخاشگری را چه از لحاظ خطری که برای سازش یافتگی اجتماعی به همراه دارد و چه از حیث نقش سودمندی که در تحول بهنجار ایفاء می کند ، مشخص نموده است ( دادستان ، 1367 ) . 

 

 

     از نظر " اشپیتز " کشاننده پرخاشگری و لیبیدوئی تواماً در تشکیل روابط موضوعی و ظهور " من " مشارکت دارند و در واقع قدرت اغماض نسبت به ناکامی یا دل آزردگی است که کنش وری اصل واقعیت و سازمان یافتگی فکری را تقویت می کند . مواجه شدن کودک با " نه " به صورت لفظی یا حرکتی ، از سوی موضوع لیبدوئی ، وسیله مناسبی برای ابراز پرخاشگری می گردد و این پرخاشگری از طریق مکانیزم دفاعی " همسان سازی یا ناکام کننده " که بیانگر حرکت کودک از فعل پذیری به نقش فعال است ، متجلی می شود . توانایی کودک در بازگرداندن " نه " و آگاهی از جدایی به غنای روابط موضوعی منتهی می گردد . همچنین این باز ساخت ذهن توزیع انرژی روانی ، از تسلیم فعل پذیر به پرخاشگری فعال ، ظرفیت انتزاع را در کودک ایجاد می کند ( دادستان ، 1367 ) .

 

 

      از سوی دیگر " کریس " ، هارتمن " و " لونشتاین " فرضیه ی غریزه ی مرگ را نمی پذیرند و معتقدند که پرخاشگری نه تنها نیرویی ویرانگر نیست که انسان را به سکون و نیستی بازگرداند ( فروید ) ، بلکه برعکس موجب بقای فرد می گردد ( دادستان ، 1367 ) .      برای " وینی کات " ، پرخاشگری واجد دو معناست . در یک معنا به طور مستقیم یا غیر مستقیم واکنشی به ناکامی است و در معنای دیگر ، یکی از دو منبع اصلی انرژی یک فرد به شمار می رود . وینی کات با رد ویرانگر بودن پرخاشگری ، پرخاشگری را با ایجاد تمایز بین آنچه خود است و آنچه خود نیست ، پیوند می دهد . به دیگر بیان پرخاشگری واکنشی به رویارویی با اصل واقعیت به شمار نمی رود ، بلکه این پرخاشگری است که کیفیت واقعیت خارجی را به وجود می آورد . آنچه در آغاز با آن مواجه هستیم ، حرکت نوزاد است که موجب می شود کودک بر اثر ضربه های تصادفی به اکتشاف دنیایی که " خود کودک " نیست ، دست یابد و روابط موضوعی خود را با آن برقرار سازد ( وینی کات ، 1971 ، 1987 ) .

 

 

2-3-5-2- رویکرد رشدی 
     رشد هیجانی جنبه مهمی از رشد و رسش شخصیت تلقی می شود . اریکسون یکی از معدود نظریه پردازان رشدی می باشد که هیجان را مورد توجه قرار داده است . هر هیجان به طور ذاتی یک کنش سازگارانه دارد ولیکن ، کودکان بزرگتر باید نحوه تنظیم و اصلاح ابرازات هیجانی خود را بیاموزند تا ناسازگار نگردند . کنش منحصر به فرد و سازگارانه خشم ، فراهم کردن انرژی برای انجام فعالیت می باشد . این برانگیختگی فیزیکی نیرومند ، افراد را به فریاد زدن و صدمه زدن در پاسخ به خطا درک شده ، سوق می دهد . به علت پتانسیل خشم برای پیامدهای مخرب ، همه جوامع ، تنبیه های فیزیکی و روانی را برای محدود کردن ابراز خشم آشکار بکار می برند ( توماس ، 2003 )   ..................

 

 

 

 

فهرست مطالب
چارچوب نظری و پیشینه رویکردهای پرخاشگری
مبانی نظری تحقیق رویکردهای پرخاشگری

چکیده: 1
1-7- تعاریف مفاهیم 9
1-7-1- تعاریف نظری: 9
فصل دوم : پیشینه تحقیق
2-3- پرخاشگری
2-3-1- تعریف پرخاشگری 26
2-3-2- عوامل پیش بینی کننده پرخاشگری 27
2-3-3- اختلالات مرتبط با پرخاشگری 28
2-3-5- رویکردهای پرخاشگری 32
2-3-5-1- رویکرد روان تحلیل گری 32
2-3-5-2- رویکرد رشدی 34
2-3-5-3- رویکرد ذاتی بودن پرخاشگری 35
2-3-5-4 تعلیم شیوه های پرخاشگرانه رفتار: 36
2-3-5-5- رویکرد انگیزشی 36
2-3-5-6- رویکرد موقعیتی 37

پیشینه تحقیق رویکردهای پرخاشگری
منابع